. باآرزوی روزی خوب وپربار برای شما 6614519از نظرات وپیشنهادات استقبال میکند 6614519


فرمانده انتظامی غرب استان تهران از پیدا شدن جسد پسربچه‌ای که در پنجم بهمن ماه به بهانه خرید از منزل خارج و به قتل رسیده بود، خبر داد.

قانون- سرهنگ ناصر اصلانی با اعلام خبر پیدا شدن جسد «امیرعلی» در بیابان‌های اطراف شهرستان بهارستان خبر داد و گفت: در پی وصول گزارش فقدانی کودکی به نام «امیرعلی» در پنجم بهمن ماه سال جاری، تحقیقات کارآگاهان آغاز شد.

به گزارش ایسنا، وی با بیان اینکه در همان زمان یک نفر مظنون دستگیر و در پی تحقیقات فنی و شگردهای خاص پلیسی، سرانجام این فرد پس از گذشت 33 روز، لب به اعتراف گشود، اظهار کرد: این فرد به قتل کودک اعتراف و با راهنمایی وی، جسد «امیرعلی» در پنج کیلومتری شهرستان "بهارستان" کشف شد.

به گفته فرمانده انتظامی غرب استان تهران، اطلاعات تکمیلی در مورد زوایای پنهان این جنایت به زودی منتشر خواهد شد.

پنجم بهمن ماه سال جاری «امیرعلی» در محله «سبزدشت» به بهانه خرید از منزل خارج و پس از آن به منزل باز نگشته بود و حالا پس از گذشت 33 روز، جسد این کودک خردسال در بیابان‌های اطراف شهرستان بهارستان کشف شد، این در حالی است که پیش از آن نیز در این شهرستان، کودکی دیگر به نام «امیرمهدی – م» برای خرید از منزل خارج و همان شب نیز مفقودی وی به پلیس اعلام می‌شود.

پس از اعلام مفقودی «امیرمهدی» 7 ساله، تحقیقات کارآگاهان برای واکاوی زوایای پنهان این پرونده و یافتن سرنخی از این کودک آغاز شد تا اینکه پس از مدتی جنازه این فرد کشف و پرونده‌ای تحت عنوان "قتل" پیش روی کارآگاهان گشوده شد.

هنوز یک هفته از جنایت «امیر مهدی» نگذشته بود که در پنجم بهمن ماه نیز والدین کودکی به نام «امیرعلی» به پلیس مراجعه و مأموران را در جریان مفقود شدن کودکشان قرار دادند.

پس از وقوع قتل و کشف جسد کودک اول در بیست و نهم دی ماه، در کمتر از 9 روز، پلیس توانست با انجام عملیات فنی و تخصصی، اصلی‌ترین مظنون را در نهم بهمن ماه دستگیر کند.

با دستگیری مظنون به قتل به نام «مرتضی»، تحقیقات پلیس وارد مرحله تازه‌ای شد و با بررسی صحنه قتل و پیدایش علائم و لکه‌های خون و تارهای مو در لباس بچه و همچنین انجام آزمایشات متعدد، قطعیت نقش داشتن «مرتضی» در قتل «امیر مهدی» احراز شد.

«مرتضی» که در پرونده خود دارای 9 فقره سابقه کیفری از قبیل آدم ربایی، سرقت و کودک‌آزاری است، در تحقیقات پلیسی هر گونه ارتکاب جنایت دوم را رد کرد و سرانجام آنگونه که فرمانده انتظامی غرب استان تهران عنوان کرده است، متهم به قتل این کودک نیز پس از گذشت 33 روز، با عملیات فنی و تخصصی پلیس، لب به اعتراف گشود.


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : 12 اسفند 1391برچسب:,
در حاشیه سفر استقلال به قطر شماره 8 آبي ها در دوحه این موتور را پیدا کرده و حسابی عکاسی کرده.

برچسب ها: مجتبی ، جباری ، موتور


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : 12 اسفند 1391برچسب:,

عضو انجمن صنفی معلمان گفت: ‌ هوشمندسازی مدارس کاریکاتور گونه، طنز و یک شوخی است چرا که هیچ یک از مولفه‌های واقعی هوشمند شدن درمدارس هوشمند وجود ندارد. ‌

 

به گزارش سیتنا، محمدرضا نیک‌نژاد در گفت‌و‌گو با ایلنا در مورد هوشمند سازی مدارس به توضیحات بیشتری پرداخت و گفت: به عنوان نمونه درمدرسه ما که هوشمند معرفی شده است از ۱۹کلاس تنها در یکی ازآن‌ها ویدیوپروژکتور با یک کامپیو‌تر قدیمی گذاشته‌اند و با این امکانات می گویند که نه یک کلاس بلکه یک مدرسه ‌هوشمند شده است!

 

وی افزود: مدیرمدرسه، اولیای دانش آموزان را به این کلاس مثلا هوشمند دعوت می‌کند و به آن‌ها می‌گویند چون در حال هوشمندسازی مدرسه هستیم باید کمک مالی کنید‌. ‌

 

پول هوشمندکردن مدارس را ازمردم می‌گیرند

نیک‌نژاد با بیان اینکه آموزش و پرورش بدون رضایت مدیر، مدرسه تحت مدیریت آن‌ها را به عنوان هوشمند درمنطقه معرفی می‌کنند واو رامجبور به فراهم کردن شرایط برای هوشمندشدن مدرسه می‌کنند، افزود: وقتی که مدیرمدرسه به آموزش وپرورش می‌گوید پولی برای این کارنداریم در جواب به او می‌گویند از والدین دانش آموزان پول بگیرید. ‌

 

عضو انجمن صنفی معلمان با اشاره به اینکه وزیر آموزش و پرورش مجوز دریافت پول از مردم را به صورت علنی صادر کرده است افزود‌: این درحالی است که تاکنون هیچ وزیری اقدام به این کار نکرده است.

 

معلمان آموزش لازم را در زمینه هوشمندسازی ندیده‌اند

نیک‌نژاد با تاکید براینکه هوشمند سازی در هر کلاسی به سخت افزار و نرم افزار نیازدارد، افزود: سخت افزار هزینه‌ای بین ۷ تا ۱۰ میلیون نیاز دارد که چنین بودجه‌ای درمدارس نیست و نرم افزار آن نیز که اصلا وجود ندارد چرا که معلمان آموزش لازم را دراین زمینه ندیده‌اند.

 

عضو انجمن صنفی معلمان افزود: ازآنجایی معلمان آموزش لازم راندیده‌اند باحاضر شدن در کلاس هوشمند تنها مضحکه دست دانش آموزان می‌شوند چرا که کارکردن با آن تجهیزات را بلد نیستند.

 

وی خاطرنشان کرد: هوشمند کردن ده هزار مدرسه به گفته وزیرآموزش وپرورش نیز همانند ایجاد ده هزارمدارس قرآنی است که تنها تابلوی مدارس عادی راباتابلوی آن‌ها عوض کرده اند‌.

رسانه‌ها نمی‌دانند داخل مدارس چه خبر است

نیک‌نژاد تصریح کرد: آموزش پرورش در حالی ادعای هوشمندسازی مدارس را دارد که دو سال است سرانه مدرسه را برای هزینه‌های آب و برق و گاز و تلفن و بهداشت مدارس نداده است. ‌

 

آزمایشگاه‌ها درخیلی از مدارس سالهاست که خاک می‌خورد

وی با اشاره به اینکه رسانه‌ها نمی‌دانند داخل مدارس چه خبر است و فکر می‌کنند مدارس واقعا هوشمند شده است، افزود‌:: آموزش و پرورش اگر می‌خواست کار اصولی انجام دهد باید برای آزمایشگاه‌ها که درخیلی از مدارس به دلیل وجود اشکالات سالهاست خاک می‌خورد فکری می‌کرد‌. ‌

 

هوشمند کردن مدارس صوری است

عضو انجمن صنفی معلمان باتاکیدبراینکه هوشمند کردن مدارس صوری است، افزود: وزیرآموزش وپرورش دنبال کارهای تبلیغاتی باعناوین پرطمطراق همانند هوشمند کردن مدارس است.

 

وزیر به جای محافظت ازجان دانش آموزان به دنبال کارهای تبلیغاتی است

نیک‌نژاد بااشاره به اینکه براساس قانون ومصوبات آموزش وپرورش محافظت از جان دانش آموزان باید در اولویت اول و یادگیری و آموزش درالویت‌های بعدی این وزارتخانه باشد، افزود: طبق گفته آموزش و پرورش ۶۵ درصد از مدارس کشور غیر ایمن و ۳۰ درصد تخریبی هستند و ۱۵۰ هزار کلاس با بخاری نفتی گرم می‌شود در چنین شرایطی آموزش و پرورش به جای اینکه اقدامات لازم رابرای حفظ جان دانش آموزان که از ابتدای امسال ۸۰ تا ۸۵ نفر ازآن‌ها کشته یا زخمی شده‌اند انجام دهد دنبال کارهایی باجنبه تبلیغاتی همچون هوشمند سازی مدارس است.

 

حاجی بابایی درفضای تاریک درحال دویدن است

عضو انجمن صنفی معلمان درواکنش به اظهارات اخیر وزیرآموزش و پرورش مبنی براینکه مدرسه غیراستاندارد نداریم گفت: حاجی بابایی همانطور که قبلا گفته بود، کاری به نقد و تایید رسانه‌ها ندارد و کار خودش را انجام می‌دهد در فضای تاریک درحال دویدن است.

انتهای پیام

Share this

 


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : 12 اسفند 1391برچسب:,

مرد‌ جوان که به د‌لیل سوءظن همسرش را با ضربه‌های چاقو به قتل رساند‌ه‌بود‌ به‌زود‌ی پای میز محاکمه قرار می‌گیرد‌.

به گزارش بهار، 21 شهریور سال گذشته ماموران پلیس شهرری د‌ر جریان قتل زن ۳۴ ساله‌ای به نام سهیلا د‌ر حوالی د‌اد‌گستری قرار گرفتند‌.

تیم جنایی بعد‌ از حضور د‌ر محل فهمید‌ند‌ زن جوان با ضربه‌های چاقو به قتل رسید‌ه‌است. فرزند‌ان مقتول د‌ر جریان تحقیقات مد‌عی شد‌ند‌ پد‌ر و ماد‌رشان از مد‌تی قبل با هم اختلاف د‌اشته و روز حاد‌ثه برای طلاق به د‌اد‌گاه رفته‌بود‌ند‌ اما سهیلا د‌ر آنجا تصمیم گرفته‌بود‌ اختلافاتش را با همسرش حل کرد‌ه و به خانه برگرد‌د‌.

د‌ر اد‌امه تحقیقات برای شناسایی و د‌ستگیری متهم به نام روح‌الله شروع و او د‌ر حوالی خانه‌اش د‌ستگیر شد‌.

مرد‌ جوان د‌ر بازجویی‌ها به جرم خود‌ اعتراف کرد‌: مد‌تی بود‌ که با همسرم اختلاف د‌اشتم. تصور می‌کرد‌م او به من خیانت می‌کند‌ و سر همین موضوع هر روز اختلافمان بیشتر می‌شد‌. روز حاد‌ثه برای طلاق به د‌اد‌گاه رفتیم اما همسرم د‌ر آنجا شکایتش را پس گرفت. هنوز از محوطه د‌اد‌گاه د‌ور نشد‌ه بود‌یم که د‌وباره با هم د‌رگیر شد‌یم د‌ر یک لحظه کنترلم را از د‌ست د‌اد‌ه و او را با ضربه چاقو کشتم.

بعد‌ از اعترافات متهم و بازسازی صحنه قتل از سوی او پروند‌ه برای محاکمه به شعبه 113 د‌اد‌گاه کیفری استان تهران فرستاد‌ه شد‌. مرد‌ جنایتکار به‌زود‌ی به اتهام قتل عمد‌ی پای میز محاکمه قرار می‌گیرد‌. 

مطالب مرتبط :


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
هنرمند مشهور و دوست داشتنی سینمای کمدی جهان در مراسم اسکار همه را شگفت زده کرده بود.
به گزارش مشرق به نقل از انتخاب ؛ کفش های جالب "جیم کری" در حاشیه مهمانی بعد از مراسم اسکار که توسط "التون جان" برگزار شده بود همه را متعجب کرده بود.

او کفشهایی بشکل پای انسان بپا کرده بود و در یک نگاه گذرا همگان گمان میکردند او با پای برهنه به مراسم آمده اما پس از دقت متوجه میشدند این کفشهای منحصر بفرد "جیم کری" میباشد.

برچسب ها: جیم ، کری ، کفش


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا


 

 

قریب به اتفاق بر این باورند که مشهور ترین زن باره تاریخ سیاسی ایالات متحده آمریکا، چهل و دومین رییس جمهور این کشور یعنی "ویلیام جفرسون کلینتون" معروف به "بیل کلینتون" می باشد.
 مشرق؛ در دنیای رسانه ها که موجودیت وابسته به تصورات حقنه شده و باورهای دیکته شده رواجی در اوج لذت و شیرینی دارد، امر تعدد زوجات، بویژه در قاعده ی "چند زنی" (Polygyny) و "چند شوهری" (Polyandry) هر روز بیش از پیش موجبات انحطات جهانی را فراهم و کیان خانواده را در هم می پاشد و مسیحیت لیبرال در سیطره ی ظاهری خود بر گستره ی وسیعی از جهان مستاصل از هر زمانی می باشد؛ و رسانه ها رویکردی عربده گونه در تقابل سازکارمحور و شان مدار روابط انسانی داشته و انگ آزادی را چون شمشیر داموکلس حقوق بشر، بر گردن جوامع اصیل به ویژه جوامع اسلام (البته نه اسلام آمریکایی) استوار نموده اند.

این در حالی است که قریب به اتفاق بر این باورند که مشهور ترین زن باره تاریخ سیاسی ایالات متحده آمریکا، چهل و دومین رییس جمهور این کشور یعنی "ویلیام جفرسون کلینتون" معروف به "بیل کلینتون" می باشد.


ویلیام جفرسون «بیل» کلینتون (William Jefferson "Bill" Clinton)

"بیل کلینتون" که متولد ۱۹ اوت ۱۹۴۶ میلادی است و از سال ۱۹۹۳ میلادی تا ۲۰۰۱ میلادی در جایگاه شخص اول ایالات متحده ی آمریکا قرار گرفته بود، با رکورد شش ارتباط افشا شده، به همراه سی و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در جایگاه نخست قرار دارد.

وی قبل از آغاز ارتباط رسمی خود با خانم "Hillary Diane Rodham Clinto" در سال 1971 میلادی،  ارتباطی غیر رسمی با خانم "Norris Church Mailer" داشته است.

"بیل" در سال 1971 میلادی، پس از ازدواج رسمی خود با خانم "Hillary Diane Rodham Clinton" این ارتباط را به صورت رسمی تا به امروز حفظ نمود، اگر چه در این میان از سال 1978 میلادی تا 1990 میلادی، با خانم "Gennifer Flowers" به صورت غیر رسمی ارتباط داشته است.

علاوه بر این "بیل کلینتون" سال 1982 میلادی را با خانم "Elizabeth Ward Gracen" و سال 1983 میلادی را با خانم "Sally Perdue" سپری نمود.

آخرین ارتباط افشا شده ی "کلینتون" مربوط به رابطه ی او با خانم "Monica Samille Lewinsky" است.

رابطه ای که از نوامبر 1995 میلادی تا به آوریل 1999 ادامه داشت و تنها به دلیل سوگند دروغ جناب رییس جمهور، ماهیتی قضایی به خود گرفت.

همانگونه که اشاره شد سی و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا نیز همچون "کلینتون" با شش رابطه، هم مرتبه ی محسوب می شود.

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب...
ارسال توسط رضا
 
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,

عکس تزئینی استعکس تزئینی است

خبرهای رسیده از گوشه و کنار حکایت از آن دارد که متوفی چندی قبل به بنیاد شهید مراجعه کرده بود که به صورت بسیار پرخاشگرانه و عصبی در حالی که میله‌ای در دست داشت، پس از مصدوم کردن نگهبان اداره، به واحدهای دیگر مراجعه و همچنین شیشه‌های درب ورودی را شکسته بود.
به گزارش بولتن نیوز؛ سعید ساداتی در وبلاگ جلبک ستیز نوشت:

خبر چندان خوشایند نیست. شنیدنش غمی شد بر غمها اما واقعیت است و راه فراری از آن نیست!

حیدر نوری جانباز ۲۵ درصد شیمیایی و اعصاب و روان از اهالی روستای پیرواش گرگان بود که دو روز قبل خود را از پله های ساختمان منزل شخصی اش حلق آویز کرده است.

نمی دانم/ شاید باید یک جانباز خود را قربانی می کرد و باید این اتفاق می افتاد تا مسئولین امر بیشتر از قبل به فکر جانبازان و مشکلات عدیده آنها می افتادند!

البته هر چند نباید به راحتی از کنار خودکشی یک جانباز شیمیایی عبور کرد و مسئولین ذیربط استانی باید پاسخگو باشند که چرا یک جانباز جنگ تحمیلی به چنین روزی می افتد که خودکشی را آخرین راه برون رفت از مشکلات شخصی اش می یابد.

خبرهای رسیده از گوشه و کنار حکایت از آن دارد که متوفی چندی قبل به بنیاد شهید مراجعه کرده بود که به صورت بسیار پرخاشگرانه و عصبی در حالی که میله‌ای در دست داشت، پس از مصدوم کردن نگهبان اداره، به واحدهای دیگر مراجعه و همچنین شیشه‌های درب ورودی را شکسته بود.

وی همچنین اقدام به فحاشی و ناسزا گفتن در آن زمان کرده بود که با پیگیری‌های لازم، بنیاد اقدام به قطع حقوق وی کرد. به احتمال فراوان مشکلات و فشارهای مالی و روحی و روانی باعث خودکشی این فرد شده است.

حدود یک ماه قبل نیز یکی دیگر از جانبازان قصد خودسوزی با بنزین در مقابل ساختمان بنیاد شهید داشت که به علت عمل نکردن سنگ فندک موفق به این اقدام نشد و مامورین نیروی انتظامی حاضر در محل، در مراحل بعدی مانع از ادامه کار وی شدند.

باید منتظر ماند و دید دادستان استان گلستان چه پاسخی برای این اتفاق دارد؟


 
 

برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,

داستان های ملا نصردین

داستان خویشاوند الاغ

 

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,


شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟

 

ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!


__________________

 


داستان دم خروس

 

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,


ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,


ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.


__________________

 

 

داستان خروس شدن ملا

 

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!


ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!


ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!


__________________

 


داستان الاغ دم بریده

 


ک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.


اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.


اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟


__________________

 


داستان مرکز زمین

 

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟


ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟

 

اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

__________________

 

داستان پرواز در اسمانها



رندی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:


خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.


ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟


دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟


ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

__________________


داستان درخت گردو


روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن


مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.


ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم

نمیدانم عاقبتم چه بود؟!
__________________

 

داستان قیمت حاکم
 

وزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟


ملا گفت : بیست تومان.


حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.


ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!


__________________

 


داستان قبر دراز

 


روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!


شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!


ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!
__________________

 


داستان خانه عزاداران

 


روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!


ملا گفت: لیوانی آب بده!


دخترک پاسخ داد: نداریم!


ملا پرسید: مادرت کجاست:


دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!


ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!


__________________

 


داستان بچه ملا

 


روزی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!


ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.


زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟


ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!


__________________

 


داستان نردبان فروشی ملا

 

 

 

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!

 


باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟


ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.


__________________

 


داستان لباس نو

 

 

 

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!


ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.


__________________

 

داستان ملا و گوسفند

 

 

 

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.


ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است


دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.


ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!


روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟


__________________

 


داستان خانه ملا

 

 

 

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!


ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری


پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
 
تاريخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,
مي‌گويند بالاخره اين طوري است ديگر، بالا و پايين دارد و اقتضاي روزگار است. يکي هنوز يارانه نقدي را واريز نکرده‌اند مقابل عابر بانک صف مي‌کشد، اما ديگري نگران است مبادا شلواري که پايش کرده از مد افتاده باشد و دوستانش او را هو کنند! يکي مدت‌هاست در حسرت يک وعده غذاي گرم به سر مي‌برد و از سر گرسنگي فکر و خيال از سرش پريده ولي آن يکي نگران از تغذيه گربه خانگي‌اش خواب و خوراک ندارد! يکي از وقتي يادش مي‌آيد لباس‌هاي کهنه برادر بزرگ‌ترش را پوشيده است، براي گم کردن مدادش يک کتک سير از پدرش خورده است، در سرما و گرما لاي در اتوبوس گير کرده و هيچ وقت هم از آمدن نوروز خوش حال نشده است، اما آن يکي در همه اين لحظات...

همه اين آدم‌ها زير آسمان همين شهر و در همسايگي يکديگر زندگي مي‌کنند، يکي با شکمي پر و ديگري با دلي پر! آن‌هايي که دل‌شان پر است تا کنون بارها و بارها مهمان رسانه‌هاي مختلف شده‌اند و تا توانسته‌اند به اندازه بُرش آن رسانه فرياد برآورده‌اند و خودشان را خالي کرده‌اند حالا اين‌که گوش‌هاي شنوا چقدر به دادشان رسيده‌اند بحث ديگري است، اما ما در اين گزارش به زندگي جماعتي سرک کشيده‌ايم که هميشه آن‌ها را مرفه بي‌درد خوانده‌ايم. اين دو گروه از جوانان تنها پشت چراغ قرمز به يکديگر نزديک مي‌شوند، يکي داخل اتوبوس و ديگري پشت فرمان خودروي لوکس!


برچسب‌ها: <-TagName->

ارسال توسط رضا
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 34 صفحه بعد

اسلایدر